وقتی آدم را اٌسکل فرض می‌کنند....

یه گوشه دنج برای خودم گیر آورده بودم و چراغهای باغ رو رنگ می‌زدم. اومد جلو. یه تیکه سنگ توی دستش بود. با طعنه گفت: پولاتونو قبول نمی‌کنند برید نوشو بخرید؟ حال و حوصله‌شو نداشتم جوابشو بدم. می‌دونستم وقتی می‌آد سراغ من که کار داشته باشه. حالا اگه مثل بچه آدم می‌اومد و می‌گفت چی می‌خواد باز یه چیزی! همیشه یه سری هجویات سر هم می‌کنه تا من نفهمم که جریان اصلی چیه و در ضمن اونهم به جوابش رسیده باشه! سنگ رو نشونم داد و گفت: یه ملک خریدیم، حالا کارگرا رسیدند به این سنگها، یه اسیدی چیزی بده اینا رو حلش کنه! ....  تو چشاش زل زدم  که یعنی خودتی!

امروز تماس گرفت، نتیجه رو می‌خواست. گفتم: من با یه گوشکوب خیلی آروم زدم روش خرد شد، به کارگراتون بگید یه کم کلنگشونو محکمتر بزنند!  گفت: نه! مثل اینکه شما متوجه نشدید، می‌خوایم یه چیزی باشه اینا رو یه دفعه حلش کنه، بره.  گفتم: چرا متوجه شدم. فقط بگید کدوم عنصرش براتون مهمه که منم یه حلال برای همون بهتون معرفی کنم!

نظرات 5 + ارسال نظر
لکنت چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:44 ب.ظ http://sadjad2357.persianblog.com

سلام... جالب بود و خواندنی. به نظرم تغییرات مثبتی اتفاق افتاده. نه؟ امیدوارم.

لکنت چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:58 ب.ظ http://sadjad2357.persianblog.com

راستی یادم رفت: اسکل درسته. اُس به معنی تا است و در صحافی ها برای تا زدن از کسانی استفاده میشد که توانایی ذهنی کاملی نداشتند؛ ابتدا به وسیله ای که با آن تا میزدند اسکل گفته میشد و بعد به خود آنها. و چون عموما ناتوان ذهنی بودند بعدها به...

مهتاب چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:13 ب.ظ

ممنون که تذکر دادی. درستش کردم.

لکنت پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:29 ق.ظ

حالا که درست شد میخوای کامنت من رو پاک کن.

نثرما پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://nasrema.blogspot.com

سلام
و چه بسیارن اسکل اندیشان اسکل خواه !نه؟ جامعه اینطوری ساده تر اداره میشه! مرسی کوتاه سخن نقضی بود. البته من کمی هم از لکنت عزیز تقلب کردم. از او هم ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد