در زندگی هایمان باید زندگی دوگانه ای داشته باشیم و در قلب هایمان خونی دوگانه،‌ شادی همراه با رنج،‌خنده همراه با اندوه، مثل دو اسبی که به یک ارابه بسته شده اند و هر یک دیوانه وار، ارابه را به سوی خود می کشند.  (کریستین بوبن)

 

این عادت منه که توی بدترین لحظه ها، شیطنتم گل میکنه. قهقهه هایی که توی این شرایط میزنم رو هیچوقت دیگه نمیتونید از من ببینید ! یه خورده اش دست خودمه . یعنی اولش میخوام اینجوری بشه ، بعد یهو مهارش از دستم در میره!  ( نمونه اش درخواستهای پست قبلی !! )

اونایی که منو میشناسند به اونایی که منو نمیشناسند بگن که من اینجوریم. تا اونایی که منو نمی شناسند فکر نکنند یه وقت خدای نکرده بی عار و دردم !!

باور کنید این روش خوبیه. یعنی حتما جواب میده. بیشتر میتونید به اعصابتون مسلط بشید. اگه قیافه عبوس و درهم بگیرید ، شرایط همینطور بدتر میشن. یه کم که به ریش این دنیا بخندید ، خودش بی خیالتون میشه.

***************************

محرمانه

 

حضور محترم اسقف اعظم ،

 

احتراما به استحضار میرساند که :

بابا گناه ما اونقدرام که شما فکر میکنید سنگین نیست. نیازی نبود شما شخصا خودتونو توی زحمت بیندازید. یکی از همین جوجه کشیش ها رو هم میفرستادید واسه اعتراف گرفتن بس بود .  شما بگذارید همون روز جزا خدمتتون میرسیم !!!!

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرام پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:44 ق.ظ http://doosthosainy.persianblog.com

گناه... جزا....؟ کشیش... / راستی بهت هم لینک دادم تازشم که. الان تو باید چیکار کنی مهتاب خانم؟

مهتاب پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:17 ق.ظ

چیو چیکار کنم؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد