بعضی کلمات رو شاید بارها شنیدم ولی یکروز ، یکجا ،‌ توی یک موقعیت ِ خیلی معمولی وقتی همون کلمه رو میشنوم تا مدتها ذهنمو درگیر میکنه.  با ذهنم کلنجار میره. صبح  تا چشممو باز میکنم ، اولین چیزیه که میاد سراغم ....... راستی " رسالت " من توی زندگی چیه ؟ مسلما همینجوری نبوده که موجودی به نام "من " ، به شکل و شمایل "من " ، با خصوصیات "من‌" توی این دنیا بیاد. دارم میگردم ببینم رسالت این "من " چیه ؟ 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوشم میاد از افرادیکه میدونند دنبال ِ چی هستند. بعضیا خیلی راحت میدونند که اولین ها توی زندگیشون چیه ؟ مثلا رنگ مورد علاقه شونو بدون هیچ مکثی میگن. یا از غذا که بپرسی ، میگن برای اینکه فلان غذا رو  بخورند حاضر به انجام هر کاری هستند . ( داخل پرانتز : امشب برای اولین بار فسنجون پختم  . جاتون خالی ) .....  با خودم که فکر میکنم میبینم نمی تونم راحت در این موارد اظهار نظر کنم.  نمیدونم شاید این خصوصیت ناشی از اینه که اصولا آدم قانعی هستم. خیلی اهل ِ شکایت نیستم. یه اردیبهشتی به تمام معنا  ... اینه که توی همه چی دنبال خوبیاش هستم. به نظرم آبی قشنگه . صورتی هم زیبایی خودشو داره . بعضی موقعیتها هم فقط قرمز می چسبه.  نارنجی ، سبز ، زرد ، مشکی ....... هر کدوم حس ِ خودشونو دارند. هر کدوم توی یک موقعیتی بهترین هستند......

 این کنار اومدن با همه چیز  ، خیلی هم خوب نیست.  بعضی وقتا فکر میکنم زیادی خودمو جای این و اون قرار میدم.  وقتی یک دوست ، یه همکار ، یا یه فامیل کاری رو مخالف میل من و حتی فراتر از اون مخالف عرف و قانون و شرع و  ... انجام میده ، خیلی نمیتونم عصبی بشم !!! با خودم شرایطشو در نظر میگیرم ، میگم شاید در اون شرایط حق داشته این کارو بکنه. دیگه خیلی که بخوام غیر منصفانه  حرف بزنم ، میگم  بیشتر از این نمی فهمه. چه انتظاری میشه داشت؟ .....  خلاصه اونقدر از بالا به قضیه نگاه کردم که شاید طرف پیش خودش فکر کنه چقدر هالو هستم ! دلم میخواد یه کم بدجنس بشم. هر چند این حس با اون رسالتی که اول گفتم دنبالشم جور در نمیاد.  ولی حسم بود دیگه چیکار کنم . ......  به یه چیزی هم معتقد شدم  : کسی که زیادی بفهمه طرفشو نفهم بار میاره !!! 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مداد سیاه یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ق.ظ http://yazelarem.blogfa.com


این جا خانه من است !! خانه مرا بشناس !

http://yazelarem.blogfa.com

حبیب یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1383 ساعت 10:01 ب.ظ http://shabhaaimunich.persianblog.com

من می خوام برای پیام امروز تون بگم موافقم باهاتون ....زندگی همین شده.... فقط عورت طلبان جنس عورت را میخواهند.........

سمیرا پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام مهتاب جون

چه عجب یکیو مثل خودم می بینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد