امروز تهرون نبودم......توی راه که می اومدم داشتم با خودم فکر می کردم اگه بخوام چند وقته دیگه برم  باید چه چیزایی با خودم ببرم؟؟؟  مدارکمو از اکابر و سیکلم و دیپلم گرفته تا به بعد........ شناسنامه و پاسپورت و...... یه چند تا سی دی که یکسریشون به کارام مربوطند و چند تاهم آهنگ جاودانه ( برای من )  و یاد آور خاطرات
توی افکار خودم غوطه ور بودم. رسیدم در خونه. رفتم کلید بندازم به در که همسایمون اومد جلو.....بدون سلام و احوالپرسی گفت 
نرو خونه  زلزله اومده بود!!!  .........یکه خوردم...ولی راستشو  بخوای نترسیدم. انگار آماده هستم . واسه یه سفر
اومدم توی خونه . تمام متعلقاتم به این دنیا که توی یک کیف جا میشدند رو دم دست گذاشتم
چه دنیای بی اعتباریه! برای یک ساعت بعدت هم نمیتونی نقشه بکشی ...حالا ما اینا رو آماده گذاشتیم تا کجا قسمت بشه با خودمون ببریمشون

نظرات 1 + ارسال نظر
طه جمعه 8 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:53 ب.ظ http://infinity.blogsky.com

بی اتبار تر ازین حرفا...رفتی سفر مارم ببر!!!
داداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد